مسایل نیروی
کار سازمانیافته در کشورهای مختلف در سراسر
جهان در دهه
80
و
90
مورد توجه قرار گرفته است. مارکسیستها و
فعالان اتحادیه نیز به این مسایل به طور وسیع
پرداختهاند، هر چند از لحاظ سرشت، تاکید و
درجه، با رویکردهای متفاوتی با آن رو به رو
شدهاند. بنابراین
دورهی بعد از آخرین برآمد
بینالمللی طبقه کارگر از
1968
تا
1974
به عنوان دورهای طولانی، عمیق و نافذ از
استراتژیهای کارفرمایان در مقابله و عقب
راندن بسیج کارگران (مرزهای کنترل به نفع خود)
مشخص شده است. در این دوره هر جنبش اتحادیهای
اصلی شاهد یک اعتصاب شکست خورده است که به
نوبهی خود تهاجم کارفرمایان را نشان میدهد:
کارمندان بخش کنترل حمل و نقل هوایی در
1980،
کارگران ماشینسازی فیات در
1980،
معدنچیان در انگلیس در
1985- 1984.
کارفرمایان به طور کلی با استفاده از منابع
ایدئولوژیک، مالی و تشکیلاتی، چه به طور
مستقیم و چه از طریق دولت موفق شدهاند که
بسیج و سازماندهی اتحادیهها را درهم بشکنند
و این امر به از دست دادن قدرت اتحادیهها و
افتادن در سراشیبی (و افزایش نفوذ کارفرمایان)
منجر شده است، که به شکل بدتر شدن روابط شغلی،
کاهش تعداد اعضای اتحادیهها و فعالیت اعضا،
چانهزنی دستجمعی، فعالیتهای اعتصابی و نفوذ
اتحادیه در سیاستهای عمومی خود را نشان
میدهد.
در نتیجه،
بحثهایی در جنبش کارگری در بارهی موثرترین و
مناسبترین واکنش، در برابر تهاجم کارفرمایان
برای "توقف عقبنشینی"؛ و بازسازی پایههای
قدرت در گرفته است – پاسخ عمده در این بحثها،
استفاده از بسیج محدود و منابع صنعتی، برای
سازش و تطابق با سرمایه و دولت بوده است، نه
تلاش برای عقب راندن و دفع پیشروی آنها. یک
پاسخ سیاسی نیز مطرح شده که در راستای تحکیم
ائتلاف با احزاب سوسیال دموکرات معطوف بوده،
یا تلاش به انتخاب مجدد آنها و حمایت از
سنتهای کورپراتیستی است. پاسخی که کمتر مورد
استقبال قرار گرفته است این بود که خواستار
وسیعترین بسیج مستقل و ممکن بدون توجه به
سازشها و ائتلافها با نیروهای خارج از جنبش
کارگری است. در حال حاضر در بریتانیا،
بیانیهی موضع مسلط ناظر به همکاری"با
کارفرمایان خوب" و بحث برای قانونهای
استخدامی "عادلانه" و نه "ترحمآمیز" است.
قانونهایی که از طریق ابزارهای پارلمانی در
همکاری با حکومت و کارفرمایان به دست میآید.
توسل به عملیاتی که خواهان استفاده از قدرت
جمعی در فراسوی نقطه تولید، توزیع و مبادله و
ابزارهای "فراپارلمانی" باشد، مورد سرزنش و
اعتراض قرار میگیرد؛ مگر آن که به شکل نمایشی
در جستجوی سازش باشند. اجزای این موضع در
بارهی حدود تغییر در موازنهی قدرت بین
سرمایه و کار در دههی
1980
مورد بحث قرار گرفته است. (1)
ارزیابیهای گوناگونی در باره جدی بودن و حدود
کاهش نفوذ اتحادیه، به روشنی راههای درمان آن
را تحت تاثیر قرار داده است.
اکنون بسیاری
از نویسندگان و مفسران به طور فزاینده در مورد
مسایل تجدید حیات و بازسازی نهادهای جمعی
نمایندگی کارگران تاکید میکنند(2).
پایه مشترک این بحثها این است که گرچه
اتحادیهها در وضع بدی قرار دارند اما هنوز از
صحنه خارج نشدهاند.
اکنون مدتی
است این بحثها کهنه شده است که اتحادیهها در
سراشیبی افتادهاند، حالا باید از دیدگاههایی
استقبال کرد که راه برون رفت را نشان میدهند.
بحث جان کلی را در این متن باید مورد ملاحظه
قرار داد. جان کلی یک مارکسیست متخصص و
دانشگاهی روابط صنعتی در مدرسه اقتصاد لندن
است که در حدود
2
دهه در بحثهای روابط صنعتی و اقتصاد سیاسی آن
مداخله کرده است و به طور مرتب بر مقاومت و
انعطافپذیری جنبش کارگری تکیه کرده است که
ریشه در سنت مبارزات سازشناپذیر دارد.
اثر او تحت
عنوان"بازاندیشی مناسبات صنعتی" مداخلهی مهمی
در این بحث به شمار میرود و راهی به پیش را
نشان میدهد. گرچه بحث او عمدتا بر تجربهی
بریتانیا استوار است اما در واقع محدود به
ملاحظات جغرافیایی نیست. بحثهای او برای جنبش
سازمانیافته کارگری در سراسر جهان از اهمیت
اساسی برخوردار است. جان کلی فقط به موضوع
اتحادیهها نمیپردازد، بلکه حوزه وسیعتری از
مناسبات استخدامی در جامعه سرمایهداری و
جمعگرایی کارگران در این جامعه را مورد توجه
قرار میدهد. اثر او هم تحلیلی و هم نظری است
و در سطحهای خرد، میانه و کلان ارائه میشود
و به موضوعهای معاصر و در عین حال تاریخی
میپردازد. این کتاب در ارائه دلایل، بحثها و
نمونهها منطق پیگیرانهای را دنبال میکند و
بدون شک میتوان انتظار داشت که این کار اساسی
در حوزه مناسبات صنعتی و جامعهشناسی صنعتی،
مورد مراجعه علاقهمندان قرار بگیرد. گرچه
این امر به علت قدرت بیان و جایگاه جان کلی
قابل فهم است، ولی نباید این امر مانع شود که
کاستیها و محدودیتهای آن را نادیده گرفت. در
این بررسی کوتاه، ما مقدمتا نکات عمدهی نظر
جان کلی را مطرح میکنیم و به نقاط ضعف و قوت
آن خواهیم پرداخت. و در ادامه در بخش دوم
ارزیابی عمیق و کلی تری از اثر او به دست
خواهیم داد.
بسیج و
فعالیت جمعی
اولین موضوع
مهم که جان کلی در "بازاندیشی روابط صنعتی"
توجهی ما را به آن جلب میکند نظریه بسیج است
که عمدتا از ایالات متحده سرچشمه گرفته است و
در حوزههایی خارج از روابط و جامعه شناسی
صنعتی و تحت تاثیر آثار تیلی، مک آدام و
گرامسون قرار دارد. (3)
بحث جان کلی که تا حد زیادی میتواند قابل
قبول باشد این است که نظریه بسیج میتواند به
ما کمک کند که افت و خیزهای توازن قدرت و کار
در سطح خرد و کلان را دریابیم. بدون این که
بخواهیم اهمیت استفاده از نظریه بسیج و
مداخله خلاقانه جان کلی را در این بحث نادیده
بگیریم میتوان گفت که جان کلی برای ما این
امکان را فراهم میکند که با بینش مبتنی
بر"عقل متعارف" هر موقعیت معینی را از نظر
توازن قوا در روابط شغلی و کاری و تجزیهی آن
به اجزای متشکله، دیالکتیک و پویایی مبارزه
طبقاتی مورد بررسی قرار دهیم که "هر مارکسیست
خوبی" باید قادر به تحلیل آن باشد. با در نظر
گرفتن ضعف تحلیل مارکسیستی چپ رادیکال، مداخله
جان کلی ضروری و سودمندی خود را بیشتر نشان
میدهد.
نقطه آغاز جان
کلی برای استفاده از نظریهی بسیج از یک سو در
نظر گرفتن بحرانها و مشکلات کار
سازمانیافته، و از سوی دیگر، ناتوانی و خطای
بسیاری از تحلیلگران برای توضیح این مساله
است. همان طور که او به درستی اشاره میکند
بسیاری از این توضیحات از نظر فکری سترون و در
پیوند با وضع موجود، خصلت تجویزی دارد. این
مساله، مبنای بررسی را در نبود نظریه، در
مطالعه مناسبات صنعتی نشان میدهد، از این نظر
که کارگران چگونه منافع و هویت خود را تعریف
میکنند، چگونه قدرت کارگران، کارفرمایان و
دولت شکل میگیرد و اعمال میشود. چگونگی
انجام این کار به طور مناسبی در مطالعات
مناسبات صنعتی وارد نشده است و غالب آثاری که
در این زمینه نوشته شدهاند در پیشفرضهای
سیاسی و نظریشان رخوت و خطاکاری وجود دارد که
کار جان کلی آنها را نشان میدهد. ما علیرغم
تمامی بررسیهای از نوع مزبور نمیتوانیم به
طور روشن و نافذی این پرسش مرکزی را پاسخ
دهیم: قدرت کار سازمانیافته دقیقا چرا و
چگونه تضعیف شده است؟
با تکیه بر
اثر چارلز تیلی تحت عنوان از "بسیج تا انقلاب"
اما به بیان روشنتر از او جان کلی پنج جنبه
از کنش جمعی را توضیح میدهد: شکلگیری منافع،
ایجاد سازمان، بسیج، فرصت برای کنش، خود کنش
جمعی. شکلگیری منافع به این امر اشاره دارد
که چرا و چگونه منافع معینی به وسیله افراد و
گروههایی تکوین مییابد. بررسی انتقادی مسایل
از این زاویه که آیا آنها انفرادی، نیمه جمعی
یا جمعی هستند؟ یا با منافع طبقه حاکم یا
سایر گروههای صاحب قدرت در تقابل یا در
همخوانی و یا در یک حالت بینابینی قرار
دارند؟ یا منافع چند وجهی را نشان میدهند؟ یا
خود این منافع و هویتها با یک دیگر در تناقض
قرار دارند یا به طور کلی یا در پارهای از
اجزا همخوان اند؟ سازماندهی صرفا به عوامل
نهادی وسیع مثل درجهی تمرکز یا حد دربرگیری
اشاره ندارد بلکه همچنین به وفاداری و هم
هویتی با سازمان را در نظر میگیرد؛ که
توانایی کنش را به شکلهای معینی تحت تاثیر
قرار میدهد. بسیج اشاره به "روندی دارد که
تحت آن یک گروه کنترل جمعی بر منابع لازم برای
کنش را به دست میآورد" یا راههایی که طی آن
افراد به کنشگران جمعی تبدیل میشوند.(4)
فرصت برای کنش، دربرگیرندهی توازن قوا بین
طرفهای درگیر، هزینهی سرکوب و مقابله با
بسیج توسط طبقه حاکم و فرصتهایی برای کارگران
است که خواستهای خود را دنبال کنند. کنش
جمعی، به شکلهای متفاوتی اشاره دارد که کنش
در پیوند با توازن بین منافع، سازمان، بسیج و
فرصت به خود میگیرد. (جان
کلی، صفحات
26،27،31)
جان کلی به درستی استدلال میکند که چنین روشی
به ما امکان میدهد که زوال جمعگرایی را
تجزیه و تفکیک کنیم با توجه به این که زوال در
کنش اعتصابی یا عضویت در اتحادیهها فی نفسه
دلیلی بر زوال جمعگرایی نیست و افراد ممکن
است در برابر یک موقعیت [فرضی] به طور فردی و
یا جمعی متناسب با آن عمل کنند. پس با در نظر
گرفتن نظریهی جنبش اجتماعی جان کلی مرحلهی
شکلگیری منافع را به دو جزء تقسیم میکند:
1-
شکلگیری یک احساس از بی عدالتی مشروع
2-
انتساب درست یک مشکل به یک علت.
او نشان
میدهد که احساس عدم رضایت برای کنش جمعی لازم
است اما کافی نیست.
چهار مشکل
اساسی در مورد خصلت نظریه بسیج و شیوهای دیده
میشود که جان کلی آن را به کار میبرد. اولین
مشکل این است آن چه که تیلی به عنوان جزیی از
بسیج به آن اشاره میکند نه بسیج بلکه منابع
لازم برای اعمال قدرت است. بسیج، آمادگی و
استفاده از آن منابع، برای پیشبرد یا دفاع از
منابع است. این یک دعوای لفظی بیهوده نیست
همان طور که بعدا در بحث راجع به اعتماد
کارگران روشن خواهد شد کسب یا در اختیار داشتن
چنین منابعی از به کارگیری آنها متفاوت است و
تاریخ جنبش کارگری از نمونههایی از منابع
استفاده نشده یا افتهای لازم و غیر لازم
مشحون است. دوم جان کلی نظریهی رهبری را به
طور کافی انکشاف نمیدهد. (ص
32-36)
با نقل از
مطالعات فانتزیا در مورد اتحادیههای محل کار
در امریکا، او نیز مثل جان کلی و همچون او از
توضیح این امر ناتوان میماند که چرا کارگران
تصمیم به عمل گرفتهاند. آری فعالانی وجود
داشتهاند که مشکلات را به شکل معینی برای
اعضا روشن کرده بودند اما چرا رهبران و
کارگران وقتی که با تهدید سرکوب کارفرمایان رو
به رو شدهاند از خود مقاومت نشان ندادهاند؟
آیا علت این امر در استدلالهای آنها یا
ایستادگی یا چیز دیگر نهفته است؟
گرچه جان کلی
این نوع مشکلات را تشخیص میدهد اما قادر نیست
که قدم بعدی را در پیشبرد مراحل پی در پی
بررسی بردارد. به زبان ساده، حضور فعالان لازم
است اما برای توضیح اقدام به عمل کافی نیست.
همان طور که بسیاری موردها وجود دارند که
فعالان اقدام به عمل را تشویق کردهاند ولی
عمل انجام نگرفته است و بر عکس. مجددا همان
طور که بعدا درباره آن صحبت خواهیم کرد این
مساله به طور انتقادی با مساله اعتماد کارگران
در پیوند قرار دارد.
نکته سوم این
که گرچه جان کلی میپذیرد که محاسبه سود و
زیان همیشه بر مبنای ابزارگرایی نیست یعنی این
که آنها میتوانند به وسیله ملاحظات
ایدئولوژیک تحت تاثیر قرار گیرند، اما به
بررسی این مساله اقدام نمیکند. کاهش در تعداد
و نفوذ احزاب و سازمانهای چپ رادیکال درون و
بیرون حزب کارگر (حزب کمونیست و دیگر گروههای
تروتسکیستی) در بریتانیا و جاهای دیگر در این
جا به روشنی یک ملاحظه به جا و مهم به شمار
میرود. آنها بیانگر جمعگرایی ایدئولوژیک
سازمانیافته هستند. آیا ما میتوانیم از یک
ارتباط روشن بین کل فعالان و کاهش در تعداد
قدرت اتحادیه برقرار کنیم؟ چهارم عمل جمعی
میتواند"مطابق با توازن منافع، سازماندهی،
بسیج و فرصت، شکلهای متفاوتی به خود بگیرد"(ص26).
اما این امر به طور مناسب نظریهپردازی و مشخص
نشده است؛ نکتهای که در تعیین مناسبت تاکتیک
به کار گرفته شده توسط اتحادیه امری اساسی به
حساب میآید. بسیج برای بایکوت مصرفکنندگان
یا یک سلسله از اعتصابهای یک روزه در
برگیرندهی نتایج کاملا متفاوتی از اشکال
اشغال یا اعتصاب وسیعتر است. این نکتهها
دوباره مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مرحله بعدی در
استدلال جان کلی(فصل
4)
به کار گرفتن روش نظریهی بسیج برای تشریح و
بررسی موضوع اصلی است؛ یعنی کاهش در جمعگرایی
کارگران، دلیل وجودی آن، که رشد احساس بی
عدالتی و شکایت و راهحلهای جمعی را نشان
میدهد. این امر قویا این موضوع را تایید
میکند که کاهش مزبور در حرکتهای جمعی
نشاندهندهی چیزی جز این نیست که کارگران عمل
جمعی را در حال حاضر به عنوان وسیلهای برای
رسیدن به هدفهایشان نامناسب میدانند. اما
این به معنای رد همیشگی و ایدئولوژیکی چنین
ارزشهایی نیست. به علاوه نشانههایی از تمایل
و عمل به حرکت علیه بیعدالتی وجود دارد. اما
روشن است که اتحادیهها برای حل چنین بی
عدالتی و مشکلاتی در بریتانیا ضعیفتر از آن
هستند که به آن پاسخ دهند. این مساله با
ارزیابیهای کنگره اتحادیههای بریتانیا در
1997
مطابق است. مدارک ارائه شده نشان میدادند که
در حدود
5
میلیون کارگر آماده پیوستن به اتحادیهها
بودند اگر شرایط را برای چنین مبارزاتی مناسب
میدیدند. اما همان طور که جان کلی تشخیص
میدهد این امر برای جهش به سوی اتحادیههای
قوی و مبارز کافی نیست. اما این موضوع نیاز به
بحث بیشتری دارد چون اکثریت اعضای کنونی و
بالقوه خود را به عنوان منبع نیروی اتحادیه و
با اتحادیه یکی نمیبینند. و در مقایسه با
اوایل دههی هفتاد، فرهنگ جنبش اتحادیهای در
قبال شرکت و مداخلهی اعضا نسبتا منفعل و غیر
فعال بودند. عضویت، بیشتر شبیه به عضویت در
شرکت بیمه است تا عضویت در تشکیلاتی رزمنده.
حالا ببینیم
جان کلی دربارهی رهبری و فعالان چه میگوید.
چون تاکید بحث او به درستی بر کاهش عضویت
اتحادیهها در اثر افت فعالیت سیاسی چپ و
مبارزان اتحادیهای در جلب کارگران صنایع به
این اتحادیهها متمرکز است از این رو از دیدن
عوامل عمومیتر ناتوان میماند. به عنوان مثال
به خصلت فعالان، استراتژیها و تاکتیکهایی که
آنها برای ارتباط اتحادیهها انتخاب میکنند
توجه ویژهای مبذول نمیدارد. شکست معدنچیان،
کارگران چاپ و اسکله در بریتانیا در دههی
1980
قویا مساله استراتژیهای بدیل را مطرح کرد. چه
استراتژهایی که به وسیله رهبری اتحادیهها
دنبال میشد و چه استراتژیهای که به وسیله
فعالان پیشنهاد میشد. دو استراتژی عمدهای
که از طرف فعالان مطرح شد عبارت بودند از
استراتژی "چپ وسیع" (حزب کمونیست، جناح چپ یا
مبارز حزب کارگر) و استراتژی نگاه به
"پایهها" از طرف حزب کارگران سوسیالیست. این
مهم است که بدانیم که در کجا هستیم (درک
ناکافی بودن استراتژیهای که به شکست منجر
شدهاند) و هم این که بدانیم چگونه میتوانیم
به پیش برویم.
مورد حزب
کمونیست به عنوان حزب سیاسی چپی که تاریخا از
وسیعترین ریشه در میان طبقه کارگر برخوردار
است مسالهای در خور بررسی است. آیا این حزب
بهترین مبارزان اتحادیهای را گردآوری کرده
است و آیا این حزب عملا سیاست همکاری طبقاتی
را دنبال کرده است؟ آیا این حزب فعالیتهای
صنعتی و سیاسی را با یک دیگر پیوند زده است؟
به طریقی که موانع رشد تشکیلات درون کارخانه
را به عقب رانده باشد؟ جان کلی با توجه به
تجربههای شخصیاش از حزب کمونیست و منابع
وسیعی که در اختیار داشت میبایست بر این
موضوع تا حد معینی روشنی میانداخت.
جان کلی در
پایان این بحث به اعتدالگرایی و مبارزهجویی
در اتحادیه میپردازد. این آغاز خوبی برای
بررسی و درک وجوه مختلف هر یک از این دو مساله
است. بحث عطف توجه به همکاری اجتماعی این
ظرفیت را دارد که اتحادیه را از طریق پراکنده
کردن صفوف کارگران تضعیف کند. جان کلی میگوید
که مبارزه جویی در اتحادیهها به وسیله تعیین
اهداف وسیع، مقاومت، بسیج اعضا و اهمیت دادن
به ایدئولوژی منافع متخاصم بین کارگرفرما و
کارگر مشخص میشود.
این مساله به
طور روشنتری در جدول(1)
نشان داده شده است که انتقال از وضعیتهای
مبارزه جویانهتر را به وضعیتهای معتدلتر
(نشان میدهد).
جدول(1)
اجزای مبارزهجویی و اعتدال در اتحادیه (جان
کلی1988
ص
61)
اجزاء |
مبارزه جویی |
اعتدال |
اهداف |
خواستهایی
بلندپروازانه با دادن امتیاز کم |
خواستهای معتدل
با دادن امتیاز وسیعتر(سازش) |
منابع بسیج |
اتکا قوی به بسیج
اعضای اتحادیه |
اتکا به کارفرما،
طرف سوم یا قانون (پراکندگی) |
منابع نهادی
|
تکیه بر چانهزنی
و – یا تنظیم یکجانبه |
گرایش به تجربه با
حمایت نهاد خارج از چانه
زنی(تابعیت) |
روش |
تهدید پی در پی یا
استفاده از عمل |
عدم استفاده از
تهدید یا عمل صنعتی |
ایدئولوژی
|
ایدئولوژی منافع
در حال تصادم |
ایدئولوژی همکاری
(ادغام) |
در این جا
تاکید بر محیط وسیعتری است که اتحادیه در
چارچوب آن عمل میکند یعنی محیطی که بازار،
کارفرمایان و دولت را در بر میگیرد. این
میتواند پیوند بین تمایل به عمل و اقدام به
عمل مبارزهجویانه یا معتدل را به طور دقیق از
نظر دور نگه دارد. تعامل بین عاملان مختلف
میتواند بین گرایش به عمل مبارزهجویانه و
اقدام با آن را محدود کند. و اقدام
مبازهجویانه الزاما نتیجهی تمایل به انجام
آن نیست. همچنین مفهومبندی مبارزه/اعتدال در
طول زمان و مکان و از نظر عاملان مختلف و محیط
وسیعتر تابع پویاییهای متفاوت است.
جان کلی به
تاثیر جایگاههای خاص یک جزء بر جزء دیگر چه
به شکل متمم و چه به شکل متناقض اشاره میکند.
بنابراین تاثیر درجهی متمم بودن یا متناقض
بودن از بالا به پایین جدول افزایش مییابد.
در این جا ذکر
چند نکته لازم است. جان کلی با تکیه بر
مبارزهجویی اتحادیهها در واقع بر رزمندگی
کارگران عضو اتحادیهها متمرکز میشود و
رزمندگی سایر کارگران را به طور کلی نادیده
میگیرد. مساله رزمندگی کارگران عضو اتحادیه
عمدتا بر اساس محل کار با گرایش "اقتصادی"
مشخص میشود در حالی که رزمندگی کارگران به
طور عام دربرگیرنده حوزههای وسیعتر و بیشتر
با گرایش سیاسی تعین مییابد، به عنوان مثال
مبارزه برای حقوق زنان. اگر در اتحادیه معطوف
به محل کار برخورد ضد جنسی وجود داشته باشد
ممکن است در حوزه وسیعتر که مبارزه برای
برابری و آزادی زنان در جریان است بر روی محل
کار تاثیر بگذارد و در مورد یک نیروی کاری که
از دو جنس تشکیل شده به برخورد مثبتی با مساله
زنان و وحدت میان کارگران کمک کند. جان کلی با
تکیه بر مبارزهجویی اتحادیه تمایز بین
گروهبندیهای درون اتحادیه و بررسی
مبارزهجویی پایینتر از اتحادیه را مشکل
میکند. بدین ترتیب جایی برای همخوانی بین
رهبری اتحادیه و بخشهایی از اعضا باقی
نمیماند، آنجا که بخشهایی از اعضا کمابیش
مبارزتر از رهبری هستند. همین طور بخشهای از
رهبری و عضویت که توامان به صورت گروههای
رزمنده عمل میکند ممکن است در مقابل عناصر
معتدلتر در رهبری و عضویت قرار گیرند. با
توجه به پنج جزیی که قبلا توضیح داده شد
گرایشی در جان کلی وجود دارد که میتواند
تاکید نامناسبی بر چگونگی سیاست اتحادیه
بگذارد؛ و شکافی بین موضع کنونی و موضع
احتمالی قایل نشود.
مفهوم
ایدئولوژیها و جهانبینیهای متخاصم یا
همکارانه نیاز به تدقیق بیشتری دارد که انواع
بینابینی را هم در نظر گیرد. گرچه رفرمیسم چپ،
سوسیال دموکراسی، استالینیسم، تروتسکیسم همگی
بر درجاتی بر تضاد منافع بر کارگران و
کارفرمایان تاکید دارند. اما بازتاب سیاستهای
آن در جنبش کارگری نشان میدهد که تاثیر هر یک
به نتایجی کاملا مختلفی میانجامد. گرامشی در
طرح خود از آگاهی گروهی، صنفی و هژمونیک تمایز
مشابهی قایل میشود. (7)
جان کلی در جای دیگر این نکته را میپذیرد اما
آن را در مورد اثر خود به کار نمیگیرد.(8)
مسالهی دیگر که از این موضوع نتیجه میشود
مشکل حل نشده ترکیب مبارزهجویی با بالاترین
سطح با نیروهای سوسیالیسم انقلابی است. گرچه
این دو موضوع تا حد زیادی یک دیگر را
میپوشانند ولی نمیتوان آنها را با هم برابر
تلقی کرد.
با توجه به
این که یکی از تفاوتهای بین این دو، وجود حزب
انقلابی است، که چیزی بیش از بخش"مبارزهجوتر"
کارگران را در بر میگیرد. جان کلی در جای
دیگر نظریه کنش جمعی و جمعگرایی اولسون را
مورد بررسی قرار میدهد به روشنی نشان داده
میشود که بنیاد عقلانیت، ابزارگرایی قهر و
اجبار مورد توجه قرار نگرفته است که نظریه از
لحاظ مفهومبندی و دلایل تجربی بر آنها
استوار است. به نظر خواننده معمولی این نکته
ممکن است خیلی آکادمیک به نظر برسد. با در نظر
گرفتن این که جان کلی میخواهد به نقد موضعی
بپردازد که ارزش انتقاد ندارد. دلایلی که جان
کلی برای نشان دادن اولسونیسم ارائه میدهد
ضعیف و غیر قابل توجه نیستند اما در خود
حقیقتی را در بر دارد. اما کاری که او به عهده
گرفته تا جایی که به روشن کردن مفهوم غلط
میپردازد از ارزش برخوردار است هر چند که
مفهومی درست ارائه نمیدهد. بعد از صرف نیروی
زیاد برای توان تحلیلی نظریه بسیج این وظیفه
ضروری بود.
در ادامه جان
کلی تلاش میکند که نظریه بسیج را در یک
چشمانداز تاریخی قرار دهد. اما شیوهی بیان
او قانعکننده نیست و با به کار بردن نظریهی
موج بلند، سودمندی آن ترکیب، ناروشن باقی
میماند. (9)
بدون قصد بررسی موج بلند که به نوبهی خود
میتواند درست باشد انتقاد در این جا این است
از یک طرف ما با موقعیتی رو به رو هستیم که در
آن مبارزه طبقاتی با پستی و بلندیهایی وجود
دارد با سازوکارها و موقعیتی خاص خودش و از
طرف دیگر میدانیم که نظریهی موج بلند مبتنی
بر دورههای افتخیز در اقتصاد و فعالیتهای
کارگری است (عضویت اتحادیه و اعتصاب) دورههای
20
تا
30
ساله. اما غیر از این شناخت ظاهری ما
نمیدانیم که آیا این دو یکی هستند، با هم
ارتباط دارند و اگر ارتباط دارند چگونه؟
این استدلال
جان کلی قانعکننده نیست و بر اساس مبانی
اثبات و آزمون نشده قرار گرفته است. توسل به
نظریه موج بلند دقیقا به خاطر این که یک دوره
طولانی را در بر میگیرد میتواند به نقطه ضعف
آن تبدیل شود. جان کلی چه به طور عام و چه به
طور خاص از این تئوری استفاده کرده است تا
بتواند رابطهی مستقیم بین مسایل مشخص و قابل
رویت ایجاد کند؛ اما او در این امر ناتوان
میماند. جان کلی با تئوری موج بلند در واقع
ارزش نظریه بسیج را تضعیف میکند چون که تئوری
بسیج در واقع تاکید را بر نقش عامل میگذارد
در حالی که استفاده از نظریه موج بلند، بدون
پیوند با امر مشخص به جبرگرایی و درک مکانیستی
در میغلتد.
آوردن نقل قول
از کرونین(ص104)
پاسخی به این اتهام نیست. این احساس در انسان
پیدا میشود که تو در انتظار وقوع تغییرات در
حاشیه بیتوته کنی. این ممکن است انتقاد
منصفانهای نباشد ولی عنصری از حقیقت را در بر
دارد. شرایط وقوع تغییر معادل با تغییر نیست
اگر ما بپذیرم که وسعت و قدرت نیروهای چپ و
اتحادیههای مبارز شرط تغییراند این پرسش باقی
میماند که چه سازوکاری قوه را به فعل تبدیل
میکند. آلت تورنت و میکی فن جدید از کجا بر
میخیزند؟
سرانجام در
فصل پایانی جان کلی به سایهی بلند و تاریکی
میپردازد که پست مدرنیسم بر حیات فکری
انداخته است. مروری بر نتایج عملکرد پست
مدرنیسم در روابط صنعتی و اتحادیهها ارائه
میشود و به نقطه ضعفهای آن اشاره میشود.
این وظیفه با بررسی مبانی واقعی ادعای پست
مدرنیسم و با اشاره به نظریه موج بلند انجام
میشود که نشان میدهد خصلت سرمایهداری
بیشتر دورهای است تا خطی. جان کلی وقتی بیان
میکند که کسانی که روایت اعظم را انکار
میکنند خود روایت اعظم دیگری را جای آن
مینشانند که در درک رخدادها و روندها خیلی
سطحیتر است دقت و انتقاد را به اوج خود
میرساند. جان کلی در توضیح جنبشهای
اجتماعی"جدید" میگوید که آنها ضرورتا نتیجه
پاره پاره شدن طبقه کارگر نیستند بلکه بیشتر
بازسازی آن از طریق پیوند با جنبشهای دیگر را
نشان میدهند. او به نمونهی حمایت
همجنسگرایان زن و مرد از اعتصاب معدنچیان
اشاره میکند.(122)
که در واقع آنها خودشان کارگر بودند و از
توریها نفرت داشتند. اما این فصل از کتاب از
جنبههای دیگر ناامیدکننده است. چون دلایل
مختصری ارائه میدهد که به طور بنیادی از
بخشهای قبلی استنتاج نمیشود؛ و دلایل جدیدی
برای استدلال ارائه نمیکند. اما به هر حال
این فصل در حد خود برخلاف ادعای کلی مبنی بر
این که پست مدرنیسم "در واقع تاکنون تاثیری بر
حوزه روابط صنعتی نداشته است" سودمند است. (ص
108)
پست مدرنیسم تاثیر نافذی بر آثار و نوشتههای
مناسبات صنعتی و مدیریت منابع انسانی داشته
است و همچنان دارد. این تاثیر آشکار و صریح
نیست تنها بر جهتگیری در حوزههایی اثر
گذاشته است که مورد تحقیق یا عدم تحقیق قرار
گرفته است. به نظر میرسد نتیجهای که تفکرات
پست مدرنیستی به بار آورد دوری از کارهایی که
حوزههای تحقیقی خیلی گستردهای دارند و نزدیک
شدن به تحقیقاتی که جدا از هم اند (کارهایی که
از نظر قومشناسی غنی هستند و از آنها نتایج
عمدهای گرفته میشود).
یک ارزیابی کلی:
نکاتی اضافی در مورد سیاستها
و پویاییهای سیاسی
اگر کتاب را
به طور کلی در نظر بگیریم به عنوان یک مداخله
مهم در اقتصاد سیاسی کار سازمانیافته نه اثر
آکادمیک با مخاطبانی اندک و در محدودهی خود،
ضعفهای متعددی وجود دارد. این ضعفها به
حوزهی اعتماد کارگران، سیاست و ایدئولوژی
کارگران و جنبش اجتماعی مربوط میشوند. برای
این که تز اصلی این اثر یعنی بازاندیشی روابط
صنعتی از اثر بیشتری برخوردار باشد لازم است
که در مورد متن، ترکیب بسیج، موفقیت و کنش به
طور مشخصتری پرداخته شود. این مسایل آن گونه
که مطرح شدهاند نمیتوانند اهمیت و پدیدهی
حضور و غیاب "خوداعتمادی و خودباوری" عمل
کارگران را به خود آنها توضیح دهند. این
عنصری حیاتی است، اما تنها عنصر در فهم این
مساله نیست که چرا کارگران نسبت به بعضی
استراتژیها بازترند و چرا بعضی استدلالها را
جالبتر مییابند. توضیح توسل به یک استدلال
یا توصیه بر این واقعیت مبتنی است که تا چه حد
دریافت شده یا تاثیر گذاشته شده است. آن چه که
ضروری است توضیح این نکته است که چگونه
میتوان به بعضی نتایج نایل آمد (چرا گروهی
از کارگران به یک اعتصاب دست نمیزنند در حالی
که یک دوره از برآمد اعتصابی به این کار دست
میزنند؟)، و گرنه توضیح نیروهایی که در یک
دوره تغییر از حالت "تمکین" به حالت "اعتراض"
از یک حالت"فرود" به یک حالت"فراز" روی
میآورند از اهمیت فوقالعادهای برخوردار
نیست.
امروزه در
بریتانیا بسیاری از کارگران از قدرت خود در
قطع یا توقف تولید در دفاع از شرایط کارشان
آگاه هستند، اما به اعمال این قدرت تمایلی از
خود بروز نمیدهند یا به انجام آن به شیوهای
قوی و موثر دست نمیزنند. از این لحاظ ما
میتوانیم کارگران چاپ و روزنامهنگاران در
بریتانیا در صنعت روزنامه را با کارگران پست
مقابله کنیم. هر دو گروه به قدرت بالقوه خود
اشراف دارند. تولید خدمت- فرآوردهای که هر دو
گروه ارائه میکنند در جایی دیگر در دسترس
نیست. به علاوه عوامل ویژهای مثل افزایش حجم
محمولات پستی، تمرکز کارکنان در دفاتر بزرگ،
خصلت کاربری این رشته، اعمال قدرت از طرف
کارگران پست را نیز تایید میکند، معهذا یک
تفاوت اصلی بین چاپگران و روزنامهنگاران از
یک طرف و کارگران پست از طرف دیگر دیده میشود
که به سنتهای مبارزاتی کارگران در این دو
رشته بر میگردد.
اگر بخواهیم
به طور تقریبی بگوییم کارگران صنعت اول، عموما
روحیه خود را از دست داده بودند در حالی که در
شاخه دوم از اعتماد به نفس برخوردار بودند.
این برداشت از نتیجهای است که میتوان از
مبارزات دورهی اخیر استنتاج کرد. کارگران چاپ
شکستهای مهمی در
1983
در وارینگتون و در سال
1987-1986
در وایپنیگ متحمل شدهاند و به دنبال آن شکست
خبرنگاران در آبردین، چلمز فورد و آکسفورد در
دوره
1991-1989
روی داد. به این وسیله کارفرمایان از ثمرههای
این پیروزی که عبارت بود از تضعیف تشکیلات
اتحادیه و دستمزدها و شرایط کار بهرهبرداری
کردند.
برعکس کارگران
پست در اعتصاب ملی
1988
پیروز شدند بعد از آن هم، صدها راهپیماییهای
غیر رسمی سازمان دادند (مثل اعتصابات وحشی
میلیتون گینگ در
1994
که در آن
30
هزار کارگر در جنوب شرقی انگلستان در حمایت از
آنها کارشان را متوقف کردند) و در سال
1996
به تنها اعتصاب ملی علیه کار تیمی دست زدند و
پیروز شدند. گرچه سنتهای سازماندهی محل کار
متفاوت است، اما نکته این است که کارگران پست
با خاطره شکستهای مهم و اخیر روبهرو نبودند
بلکه آنها بیشتر با شوق پیروزی در برابر
کارفرمایانشان روبهرو شدند در نتیجه آنها
مایل و قادر به عمل و اقدام موثر بودند.
به طور عامتر
این خاطره از گذشته بر اذهان طبقه کارگر
سازمانیافته انگلیس و جاهای دیگر سنگینی
میکند. هر چند که تداومی در شکستهای
خردکنندهی دهه هشتاد وجود نداشت (یعنی
چاپگران و معدنچیان، کارگران بندر و
تلویزیون و کشتیرانی و غیره) دورهای که از
1989
شروع میشوند نیز شاهد پیروزی چشمگیری نبوده
است (مثل تجربیات مهندسین، کارگران آمبولانس و
آتشنشانی، چاپگران و کارگران پست) خاطره
1980
باید محو شود یا حداقل تا حد قابل ملاحظهای
به حاشیه رانده شود. به علاوه اعتصابهایی در
دههی
90
وجود داشت که درسهای تلخی به همراه خود داشت
(منظور رستورانهای برنزسال، میدلبروگ، بندر
هیلگدون، لیورپول، کتابخانه تیم مکس ماگفت،
کیم سایت، کر، اسکایشوف، گلاسگو) هرچند سطح
اعتصابات، تاریخا در پایینترین درجهی خود
قرار داشت. در این جا نکته این است نه تقابل
قرار دادن "واقعیتها" و "شواهد" قابل اثبات،
بلکه عامل تعیین کننده در اقدام به اعتصاب درک
و روحیه آنها است. به روشنی در جایی که روحیه
جمعی کارگران بیانگر این است که"ما
نمیتوانیم اعتصاب کنیم چرا که بی تاثیر است"
یا " اعتصاب ثمری ندارد چون کارفرمایان ما را
درهم میشکنند یا اخراج میکنند" اعتصاب شکل
نخواهد گرفت.
بدینترتیب
وضعیت ذهنی در تقابل و همچنین تشخیص وضعیت
عینی میتواند موثر باشد. نظریه بسیج میپذیرد
که کارگران به شیوهای عقلانی، قابل پیشبینی
و معین عمل میکنند. مبنای نادرست این نظریه
به روشنی در جایی میتواند دیده شود که
کارگران در یک اعتصاب شجاعانه با توجه به
استراتژی که انتخاب کردهاند به مبارزه ادامه
میدهند در حالی که مطلقا نشانهای از پیروزی
وجود ندارد.
گرچه جان کلی
جایگاه فعالان و سیاستهای اتحادیهای را در
درون اتحادیه میپذیرد ولی به طور قابل
ملاحظهای دربارهی تاثیر احزاب سوسیال
دموکرات، کمونیست چه از درون و چه از بیرون
اتحادیه چه از داخل و چه از خارج بخشهای
حکومتی بر اتحادیه چیزی نمیگوید. اینها
عوامل کلیدی هستند در تعیین خصلت فعالیت و
سیاستهای اتحادیه و به روشنی در هر پنچ جزء
نظریه بسیج میتوان آن را ملاحظه کرد. شواهد
نشان میدهد که این عوامل نقش قابل ملاحظهای
در ضدیت با بسیج و تشکیلات و حمله به چپ تندرو
ایفا میکند. نقش حزب کارگر در اعتصاب کارگران
پست در
1996
و رهبری یونیسون در درهم شکستن چپ تندرو در
1999-1998
از مواردی متاخری است که میتوان به آن اشاره
کرد.
جان کلی در
اثر قبلیاش از روندها و پویایی دموکراسی
اتحادیه، و رابطهی بین رهبری-بوروکراسی
اتحادیه با اعضا و پایهها توجه ویژهای مبذول
داشته است، و به این مسایل پرداخته است اما
این مساله، نادیده گرفتن کنونی را توجیه
نمیکند.(11)
علاوه بر این ملاحظات مهمی در توضیح رفتار
کارگران در پیوند با
5
جزء نظریهی بسیج وجود دارد. به طور خلاصه آیا
رهبران اتحادیه در قبال بسیج و تقابل گسترده
قرار میگیرند چون به سیاستهای ملایم
اصطلاحطلبانه گرایش دارند یا آن که به بخشی
از گروه اجتماعی تعلق دارند که به محافظهکاری
تمایل دارند؟ این مساله از این نظر اهمیت دارد
که رهبری میتواند در گزینش اهداف و تاکتیک
نقش موثری داشته باشد.
مفهوم انواع
فعالیت و ایدهها در پیوند است با سومین نقطه
ضعف که مربوط به جنبش اجتماعی است. جان کلی
گرچه بعضی ابزارهای تحلیلی و تحقیقی از
نظریهپردازان جنبش اجتماعی را به عاریت
میگیرد (که فی نفسه امر بدی نیست) اما در این
مورد سکوت اختیار میکند که نظریه بسیج برای
طبقه کارگر و رابطهاش با نیروهای به اصلاح
مترقی چه مضمونی دارد. این مساله باید مورد
بررسی قرار گیرد به خاطر اهمیت تاریخی جنبش
کارگری در برزیل، افریقای جنوبی، کره جنوبی و
رابطهیشان با جنبشهای طرفدار دموکراسی و
اصلاحات که بسیاری از نظریهپردازان و مفسران
و فعالان را در سراسر جهان به این جهت سوق
داده است که کارگران سازمانیافته باید منافع
خود را تابع نیروهای وسیعتری در آورند تا
بتوانند ائتلافهایی با جنبشهایی با ترکیب
مختلط طبقاتی ایجاد کنند (صلح، زنان،
محیطزیست، همجنسگرایان و سیاهپوستان چه
برای دستیابی به اصلاحات و چه برای رسیدن به
سوسیالیسم) عواقب این نتایج را بیش از حد
برجسته کرد. این نوع باور به جنبشهای اجتماعی
ضرورتا متضمن ترک مضمون اصلی مارکسیسم نیست؛
یعنی این که طبقه کارگر گورگن سرمایهداری و
حامل سوسیالیسم است. مارکسیسم به ما میگوید
کارگران باید همچون سوژه و باور به جنبش
اجتماعی خاص (یک طبقه) با قدرت در محل تولید و
توزیع و با منافع کاملا متمایز از سایر
گروهها مفهومبندی شود. به این عنوان باور به
جنبش اجتماعی [به طور عام]، عقبنشینی از طبقه
و مبارزه برای سنت طبقه کارگر است و عمل و
سیاست مستقل طبقه کارگر را به مصالحه
میگذارد. رد مبارزه طبقاتی و نقش تاریخی طبقه
کارگر به این علت که این پروژه به اندازه کافی
در عمل تایید نشده است به فرمولبندیهای
انحرافی منجر شده است این امر به روشنی در اثر
اخیر مانک و واترمن به نحو آشفته و مجرد دیده
میشود.(12)
اگر جان کلی
نظر خود را از دیدگاه بسیج وسیعتر طرح میکرد
که در آن مفهوم "جبههی واحد" به منظور تقویت
کار سازمانیافته در آن مد نظر قرار میگرفت،
اگر جان کلی جبهه واحدی را پیشنهاد میکرد که
جهت و وزنه خود را به جنبش اصلاحات خرده
بورژوایی (مثل اندونزی) میداد؛ اگر او به
مساله سرنگونی در راستای "انقلاب مداوم" صراحت
میداد، آنگاه بعضی از این پرسشها
نمیتوانست طرح شود. بدین ترتیب نظر او به شکل
موجود که نیاز به تعین بیشتری دارد میتواند
به سادگی نتایج متناقضی به دست دهد. مارکسیسم
(کلاسیک) در حوزه روابط و جامعهشناسی صنعتی
به شدت نیاز دارد گرایشهای اصلی را به نحو
قانعکنندهای بازگویی کند و کاربرد آنها را
وسیعتر سازد. بادر نظر گرفتن این که جان کلی
توجه زیادی به نظریهی جنبش اجتماعی ندارد، در
این مورد فرصت از دست رفته است.
در حالی که
جان کلی به درستی وقت زیادی در مورد نقش و
فعالیتهای دولت در روابط صنعتی در رابطه با
قهر و سرکوب اختصاص داده است یک بحث دقیقتر
در مورد دولت و تولید و بازتولید ایدئولوژی در
جامعه بسیار سودمند خواهد بود، سودمند از این
نظر که چگونه نظراتی درباره دشمنی و همکاری در
دورههای تاریخی ظهور میکند، حامل آنها چه
کسانی اند و چرا آنها مورد قبول قرار
میگیرند. گرچه این حقیقتی است که در دورههای
افت جنبش کارگری مساله همکاری اجتماعی و صنعتی
غلبه پیدا میکند. اما ما درباره این
مکانیسمها و فرآیندها نسبتا کم میدانیم که
نظرات در فکر کارگران چگونه منتشر و رشد
میکنند. قبول رواج یک ایده، مقبولیت آن را
توضیح نمیدهد یا به بیان دیگر چه عواملی
کارگران را از ایدئولوژیهای مبارزه و منافع
طبقاتی جدا میکند؟ در این جا بحثهای قبلی
جان کلی در مورد موجهای اعتصاب و آگاهی متکی
بر اعتصاب تودهای روزا لوکزامبورگ آموزنده
است. از این جهت که کارگران چگونه و تحت چه
شرایطی نظرشان را در بارهی خود و جهان
پیرامون خود به طور ریشهای تغییر میدهند.(13)
این انتقادها
در جوهر خود بر این امر مبتنی هستند که اثر
جان کلی با افزودن عوامل و روندهای سیاسی مثل
فاعل و مبارزان سیاسی و قرار دادن آن در متن
یک اقتصاد سیاسی وسیعتر باعث تقویت آن
میشود. اثر او تقریبا طرحی است برای درک تحول
اتحادیهها که با افزودن نکات تکمیلی میتوان
کیفیت آن را ارتقاء دهد.
سرانجام چند
نکته کم اهمیتتر وجود دارد که باید به آنها
اشاره شود. نکته اول این است که مطالبی که در
بازاندیشی روابط صنعتی موجود است قبلا در
جاهای دیگر هم به چاپ رسیده است (بخش اصلی فصل
سوم، بخشی که درباره مبارزهجویی اتحادیه است
و فصلی که در باره موج بلند است). با قرائت
آنها، این جای تاسف است که کتاب روایت کوتاه
شده یا تکراری آنهاست. کتاب باید به عنوان
فرصتی برای گسترش و تعمیق آن نکات در نظر
گرفته میشد. این مطلب به موضوع دیگری مربوط
میشود. کتاب اثر قطوری نیست: یک اثر حجیمتر
این فرصت را فراهم میکرد که موضوعها با قدرت
و تفصیل بیشتری پرداخته شود. در این اثر با
مختصات فعلیاش بعضی مطالب اساسی به خوبی
انکشاف نیافتهاند و غالبا به آثار دیگری
ارجاع داده شدهاند (که امر قانعکنندهای
نیست) و گاهی هم اصلا به مرجعی هم اشاره
نمیشود. جان کلی غالبا میگوید:"میتوان
استدلال کرد" بدون این که قدرت و جوهر مطلب
ادا شود. مثلا در (ص35)
این نکته به عنوان امر بدیهی مطرح میشود که
فعالان چپ از دیگران رهبران بهتری هستند این
نه به وسیله خود جان کلی و نه به وسیله کسان
دیگری، اثبات میشود که به آنها اشاره
میکند. موارد موفقی از اعتصاب یا سازماندهی
اتحادیه وجود دارد که فعالان چپ در آن نقش
موثری ایفا میکنند و همین طور هم مواردی از
شکست که باز این فعالان در آن نقش مهمی بازی
میکنند. و در این مرحله از تحقیق برای توضیح
مسایل کلیدی این دیگر کافی نیست. نکته دومی که
باید اضافه کرد این است که برای یک مارکسیست
این فرصت خوبی است که نه تنها "آنچه هست" را
در نظر گیرد، بلکه "آنچه را که بوده است"
و"آنچه را که باید باشد" نیز مد نظر داشته
باشد. در تلاش برای درک افت جنبش کارگری این
پرسش مطرح میشود که "چرا کارگران دست به
مبارزه نمیزنند" با توجه به خصلت دورهای که
ما در آن زندگی میکنیم؟
این سئوال با
طرح پرسش دیگری به وسعت درک ما میافزاید، چرا
بعضی از کارگران در شرایط فعلی به مبارزه
ادامه میدهند؟ این پرسش همچون راهنمایی برای
مشخص کردن شرایطی طرح میشود که تحت آن
کارگران مبارزه میکنند و مبارزهشان با
موفقیت توام است. نکته سوم، جان کلی میتوانست
اثر خود را با در نظر گرفتن این امر قویتر
کند که چرا فقدان نظریه و کشش به طرف تجریدهای
بی پایه را تجربه کردهایم. بررسی روندها و
زمینههای اجتماعی برای این پرسش روشن خواهد
کرد که ایدهها چگونه به وجود میآیند،
پراکنده میشوند و نفوذ پیدا میکنند. برای
مثال آیا فقدان نظریهپردازی از طرف مکتب
آکسفورد روابط صنعتی نتیجه ضد مارکسیست بودن
آنها به شمار میرود؟ چرا سوسیال دموکراسی به
نظریه کم بها داده است چرا در دورههای قدرت
اتحادیه ما نسبت به ضعفهای موجود کور
بودهایم که خود را با چنین شدتی نشان میداد؟
آیا قدرت اتحادیهها ما را به طرف این سوق
داده است که با بعضی مباحث روبهرو شویم و
بعضی از مفاهیم را به کار ببریم؟
نتیجه
اگر معرفی اثر
جان کلی انتقادی، سخت و غیرمنصفانه به نظر
میرسد در واقع قصد چنین نبوده است. این نقد
از هیچ انگیزهی فرقهگرایانهای ناشی نمیشود
بلکه قرائت مستقیمی است از استدلالهای چند
جانبه، وسیع و عمیقی که در عین جالب و موثر
بودن، کمبودها و نقصانهایی خود را دارد. شکی
نیست که بازاندیشی روابط صنعتی اثر مهمی است؛
این اثر از این که جهت توجه را به نظریه بسیج
جلب میکند ما را چند گام به جلو میبرد. در
انجام این وظیفه به پارهای آثار موثر دیگر
نیز مراجعه میشود و به طور نظامیافته
ضعفهای دیگر در آثار نویسنده، با توجه به
پروژهی سوسیالیستی خود را نشان میدهد.
جان کلی از
لحاظ فکری خوشبینی مبتنی بر واقعیت در باره
اتحادیهها و جمعگرایی و چپ در ما ایجاد
میکند؛ نه تنها از نظر آنچه که در
پیرامونمان در جریان است بلکه از لحاظ متعددی
تحلیلهای شورانگیز از وضعیت شکست و ناامیدی
نیز ارائه میکند. اما او بسیاری پرسشها را
نیز بی پاسخ باقی میگذارد. از این جهت کتاب
هم ما را در عین برانگیختن ناامیدی، امیدوار
هم میسازد. چنین نتیجهگیری ممکن است بر خلاف
این باشد که جان کلی وظیفه فروتنانهای را در
برابر خود گذاشته است چون همان طور که او
میگوید کتاب آغاز یک نقطه عزیمت در مطالعه
روابط صنعتی است با برخوردی مستقل،
نظریهپردازانه و چالشبرانگیز(ص132).
بدین ترتیب کتاب دعوت به مسلح شدن است نه به
مبارزه. اما با توجه به ظرفیت فکری جان کلی،
انتظار اثری بهتر و بیشتر بی جا نیست.
بگذارید به تسلیح قوای خود امیدوار باشیم ما
قطعا در لحظهی حاضر به عنوان کارگر و رویکرد
به اتحادیه در دریایی از مدیریت منابع انسانی
و همکاری طبقانی به چنین تشکیل جبههای نیاز
داریم.
این نوشته مروری است
بر کتاب:
John
Kelly
Rethinking Industrial
Relation
London;1998
منابع
1-
نکاه کنید به جان کلی1998 و
1990، مکاننس 1987.
2-
به عنوان نمونه نگاه کنید به
هایمن 1994، 1996، مودی 1997.
3-
تیلی 1978، مکآدام 1988،
کامسون 1992 و 1995.
4-
جان کلی ص 25 به نقل از تیلی
1978 ص 7.
5-
فانتزیا 1988.
6-
نگاه کنید به گال 1998 منبع
الف و ب.
7-
گرامشی 1978.
8-
جان کلی 1998.
9-
هارمن 1986.
10-
هاروی 1989، جان کلی 1988.