روزگار آهن و آتش
گرگوری الیوت
ترجمه: م. حکیمی
هیجده ماه پس از دستگیری آنتونیو
گرامشی در نوامبر 1926، او – همراه سی و دو تن از
رفقای کمونیست خود – به جرم «فعالیت توطئهگرانه،
راهاندازی جنگ داخلی، توجیه جنایت و برانگیختن
کینه طبقاتی» در دادگاه ویژه موسولینی برای دفاع
از دولت محاکمه شد. بر اساس حکم دادیار مبنی بر
«جلوگیری از کار این مغز برای بیست سال» گرامشی به
20 سال و 4 ماه و 5 روز زندان محکوم شد که با توجه
به بنیه شکننده او، معادل محکومیت مرگ تدریجی بود.
گرامشی را همیشه با شعار «بدبینی
فکر و خوشبینی اراده» شناختهاند، اما او در
نامهیی به تاریخ دسامبر 1929 به برادر کوچکاش،
کارلو، که در آن همین گفته رومن رولان را یادآوری
کرد، شخصیتی را ستود که «هرگز احساس ناامیدی
نمیکند و به آن حالتهای روانی عامیانه و مبتذلی
که بدبینی و خوشبینیاش مینامند، دچار نمیشود».
در عمل، «آرامش خویشتندارانه»ی این توصیه از او
رخت بر بست. وجه مشخصه طبع او خویشتنداری بود، نه
آرامش. او درباره [ویژگی] کار انقلابی در زندان
فاشیستی موسولینی نوشت:
در اینجا با یک انتخاب فوری
ناگهانی که روی آن خطر کنی روبه رو نیستی، انتخابی
که در آن باید در یک چشم به هم زدن گزینههای
مختلف را ارزیابی کنی و نتوانی تصمیم خود را عقب
بیندازی. در اینجا تصمیم تو همیشه عقب میافتد و
مدام باید از نو تصمیم بگیری، و از همین رو است که
میتوانی بگویی چیزی تغییر کرده است. حتا
نمیتوانی بین یک روز مثل شیر زندگی کردن و صد سال
مثل گوسفند زندگی کردن یکی را انتخاب کنی. حتی یک
دقیقه هم نمیتوانی مثل شیر زندگی کنی، سهل است:
سالها چون چیزی به مراتب پستتر از گوسفند زندگی
میکنی و خودت هم میدانی که مجبوری چنین زندگی
کنی. پرومتهیی را مجسم کن که به جای آن که عقاب
به او حمله کند انگلها او را میبلعند.
گرامشی بعدها در نامهیی به تاریخ
ژانویه 1932 به خواهر زن فداکار خود، تانیا شوکت،
همین مثال را برای تشدید تاثیر آن تکرار کرد:
وقتی احساس میکنی که انبوهی از
چیزها حقیر و مشغلههای پیش پا افتاده اعصابت را
پیوسته میخراشند، به میکرومانی [هذیان صغر] دچار
میشوی. از طرف دیگرف با چشم خودت میبینی که چه
چیزی دارد اتفاق میافتد: پرومتهیی که با تمام
خدایان المپ مبارزه میکرد برای ما یک تیتان
تراژیک است. اما گالیور گرفتار دربند لیلی
پوتیها اسباب خنده ما را فراهم میکند. پرومته
هم. اگر به جای آن که عقاب هر روز جگرش را پاره
پاره کند مورچهها گازش میگرفتند، اسباب خنده
میشد. ژوپیتر در روزگار خوش زیاد باهوش نبود، در
آن زمان تکنیک خلاص شدن از دست مخالفان هنوز چندان
پیش رفته نبود.
اما، ژوپیتر مضحکهساز پیاتزا
ونتسیا
از دست این مخالف خلاص شد. تکنیک او برای ایجاد
خونریزی مغزی کفایت میکرد، عارضهیی که گرامشی
را، در 27 آوریل 1937، شش روز پس از تمام محکومیت
(کاهشیافتهی) او، باعث مرگ وی شد- همان روزی که
پدرش در ساردینیا چشم به راه بازگشتاش به خانه
بود- اما با تمام اینها این محکومیت نتوانست مانع
کار این مغز شود.
گرامشی، همواره از خانواده، دوستان
و رفقایش جدا نگاهداری شده بود و تنها تانیا
شوکت و پییرو سرافای تحسینانگیز از او مراقبت
میکردند. و در حالی که گرفتار «سانسورهای
چندگانه» بود و از «فرسوده گی جسمانی» و «آسیبهای
روانی» رنج میبرد- از نظر جسمی در هم شکسته ولی
به لحاظ روحیه شکست ناپذیر – به «انسجام آهنین»ی
به سختی «این روزگار آهن و آتش» دست یافت. نخستین
و آشکارترین وجه مشخصه او، که برای حفظ روحیه
مقاومت ضد فاشیستی حیاتی بود، خودداریاش از پذیرش
هر گونه درخواست عفو بود- «نوعی خودکشی» - که رهبر
کمونیستهای ایتالیا آن را رد کرد، به رغم آن که
پزشک معالج او آن را توصیه کرده، و برای زنده
ماندن وی الزامی دانسته بود. گرامشی، که به این
راه حل عملی تن در نمیداد، کوشید که پرهیز
غیرداوطلبانه از فعالیت سیاسی را به طرح نظریات
سیاسی نوآورانه تبدیل کند و در فوریه 1929، به
نوشتن آن چه که بعدها به 2848 صفحه یادداشت
استثنایی دفترهای زندان تبدیل شد، دست یازید.
سرانجام او در همین نامههای زندان گزارش
حزنانگیزی از آن چه که خود آن را «زندان زدهگی»
یا تباه شدن زندگی در اثر اوضاع سخت مقاومت در
زندان مینامید، به ارث گذاشت. نامههای گرامشی
اغلب آزردگی عمیق و به ویژه «احساس حبس مضاعف» او
نشان میدهند، چرا که خانوادهاش نیز آنگونه که او
دلش میخواست با وی مکاتبه نمیکردند. و با این
همه اگر این نامهها آنتونیو گرامشی را از هاله
شهیدان پس از جنگ محروم میکنند، باید با آشکار
ساختن خصائلی که او را به چیزی بیش از «انسان
میانمایه» خود نگاشتهاش تبدیل کردند، جایگاه
راستین اندازهای انسانی- و رشکانگیزش را به او
بازگرداند. این نامهها در کنار چهره آشنای گرامشی
خویشندار، فرزند نگرانی را نشان میدهند که به
مادرش قوت قلب میدهد، مادری که او بی آنکه از
مرگش با خبر باشد، همچنان سالروز تولدش را تبریک
میگفت. شوهر و پدر شکنجه دیدهیی را نشان میدهند
که بیهوده میکوشد با همسرش، که به ناچار تمام
لحظههای زندگی با او را فراموش کرده بود، و با
فرزندانش، که او برایشان چیزی جز یک «خیال»
نمیتوانست باشد، ارتباط برقرار کند. با این همه،
گرامشی هیچ تمایل نداشت که «رقتانگیز به نظر
رسد.» و گاه با خوش مشربی طنزآمیز خود را در برابر
لغزشهای اجتناب ناپذیرش بیمه میکرد. (مطالعه
نکوهش غیر مستقیم اختیارگرایی سهلانگارانه همسرش
درباره تربیت فرزندان به ویژه سرگرمکننده – اگر
نگوییم به موقع- است.)
از نامههای زندان گرامشی پیشتر
دو ترجمه انگلیسی وجود داشت که از این دو، ترجمه
«همیش هندرسن» از گزیده ایتالیایی اصلی و سانسور
شده 1947، که در 1988 از سوی انتشارات پولوتون
تجدید چاپ شد و حاوی 219 فقره نامه است، اساسیتر
است. اکنون، انتشارات دانشگاه کلمبیا، که مسئولیت
انتشار ترجمه چند جلدی دفترهای زندان گرامشی را
نیز به عهد گرفته است (که بخش نخست آن در 1992 چاپ
شد)، ترجمهیی از نامههای زندان را منتشر کرده که
به عنوان «چاپ کامل و نهایی» نامهها آگهی شده و
شامل دو جلد و 486 نامه است. صرف نظر از وجود
عنصری از اغراق بالقوه در چنین ادعاهایی، این
ترجمه برای خوانندگان جدی آثار گرامشی به زبان
انگلیسی اثری ماندهگار است. ریموند روزنتال
ترجمهیی به دست داده است که ارزیابی میزان
وفاداری آن به متن اصلی در توان نگارنده این سطور
نیست، لیکن شایستهگیهای آن در مقام نشر مکاتبه
انگلیسی غیر قابل تردید است. فرانک روزنگارتن
[ویراستار] نیز مقدمهای روشنگرانه، یادداشتهای
توضیحی، زندگی نامههای کوتاهی از اشخاص نامبرده
در نامهها گاهشمار زندگی گرامشی، کتابشناسی
مفصل و نمایهیی تحلیلی برای هر دو جلد به متن
افزوده است. مجموع کتاب مایه اعتبار ناشر، مترجم و
ویراستار است.
از محاسن کار روزنگارتن، به ویژه
پرهیز او از وسوسه خوشایند کردن گرامشی برای
خوانندگان معاصر با جدا کردن وی از تاریخ کمونیسم
است. (بر عکس، او این شایعه ضدکمونیستی را، که حزب
کمونیست ایتالیا «گرامشی را به حال خود رها کرد»،
به شدت رد میکند.) گرامشی نمیتوانسته است که
اعتبار خود را به زیان آرمان بزرگی که او خود به
آن قوام بخشید، کسب کند. زیرا خصائل گرامشی از
خصائل حزبی که او رهبریاش را به عهده داشت،
جداییناپذیر بود، حزبی که با فداکاریهایش در
دفاع از جمهوری اسپانیا در مقابل بریگادهای
بینالمللی فاشیسم، در واپسین ماههای زندگی
گرامشی، سرگردگی بعدی خود را در جنبش مقاومت
ایتالیا بنیان گذاشت.
اين مقاله از آدينه شماره 118
برگرفته شده است.
* اصل این مقاله در نشریه
Philosophy Radical شماره 75، ژانویه –
فوریه 1996، درباره چاپ جدید نامههای
زندان گرامشی به زبان انگلیسی منتشر شده.
Antonio Gransci, Letters
From prison, two volumes, T ranslated by
Raymond Rosenthal, edited by Frank
Rosengarten, Columbia University press,
New York, 1994.
- پرومته یا پرومتنوس،
نیتان اسطوره یونان باستان است که آتش را
از خدایان ربود و به انسان داد. به فرمان
زئوس (ژوپیتر) خدای خدایان، در کوه قاف
(زاگرس فعلی) به زنجیر کشیده شد تا عقابی
هر روز جگرش را ببلعد و جگر پاره پاره او
شبانه برای او روز بعد ترمیم شود- م
|