دفتـــــــــــرهای بیــــــــــدار

بازگشت به صفحه قبل

 

درباره هرى مگداف مرگ منتقدبرجسته سرمايه دارى


نوشته: جان
بلامى فاستر ـ مانتلى ريويو
برگردان: پوراندخت مجلسى


در روزهاى آغازين سال جديد ميلادى، يكى از برجسته ترين منتقدان كاپيتاليسم در خانه اش واقع در ايالت و رمونت آمريكا چشم  از جهان فروبست.
بررسى دوران حيات هرى مگداف كه از سال ۱۹۶۹ ميلادى يكى از چند سردبير مانتلى ريويو بود، از آن رو حائز اهميت است كه وى را از منتقدان مؤثر جهان سرمايه دارى و امپرياليسم مى دانند.
او كه در آگوست ۱۹۱۳ در «برونكس» در «نيويورك» متولد شد، فرزند يك مهاجر روس بود كه به نقاشى ساختمان اشتغال داشت و بين اقليتى مهاجر در نيويورك بزرگ شد.
در دورانى كه جنگ و انقلاب، موضوع بحث هاى بين مردم بود، يك روز بر حسب اتفاق در پارك محلى گفت وگويى به گوشش خورد كه گوينده مى گفت: هندوستان متعلق به بريتانيا است. از شنيدن اين مطالب تكان خورد و شروع به مطالعه درباره تاريخ استعمار كرد. در سال ۱۹۲۹ وقتى كه ۱۵ ساله بود به نوشته اى از كارل ماركس دست يافت به نام «نقدى بر اقتصاد سياسى» و طبق گفته خودش از خواندن مقدمه معروف اين كتاب مبهوت ماند. او مى گويد از بقيه كتاب چيزى نفهميدم، ولى باعث شد كه در مورد اقتصاد مطالعه كنم. در آن وقت، آمريكا در حال واردشدن به دوران ركود بزرگ اقتصادى بود و من مى خواستم بدانم كه اين امر چه مفهومى دارد.

وقتى كه در City University در نيويورك، در رشته مهندسى فيزيك و رياضى به تحصيل مشغول شد، براى تأمين زندگى خود درنيويورك، نيو براسويچ و نيوجرسى به تدريس پرداخت.
در دانشگاه، در ارگان دانشجويان پيشرو به نام باشگاه مشكلات اجتماعى، به فعاليت پرداخت و سردبيرى ماهنامه «فرانتى يرز»، ارگان اين باشگاه، را به عهده گرفت. در سال ۱۹۳۲ براى شركت در تأسيس انجمن ملى دانشجويان مخالف جنگ و فاشيسم به شيكاگو رفت و در اين مسافرت بود كه با شريك زندگى خود «بياتريس گريزر» آشنا شد و با او ازدواج كرد. آنها سالها (۷۰ سال) با هم ماندند و همراه يكديگر به مبارزه اى مشترك براى هدفهاى انسانى پرداختند.
مگداف دوبار به خاطر فعاليت هاى سياسى از تحصيل در دانشگاه محروم شد (بار اول، به صورت اخراج موقت و بار دوم، اخراج دائم) او براى ادامه تحصيل به دانشگاه ايالتى نيويورك رفت و در سال ۱۹۳۶ موفق به اخذ مدرك ليسانس (كارشناسى) در اقتصاد شد.
پس از اتمام تحصيل خود در دانشگاه نيويورك، به كميسيون ملى عدم اشتغال و اشتغال مجدد پيوست و در اداره بهبود كار (WPA) در «فيلادلفيا» به تحقيق پرداخت. ابتدا حقوق دريافتى او آن قدر نبود كه همسرش تدريس را رها كند. بنابراين مدتى مجبور بود هر روز به نيويورك برود و بازگردد. او در اين اداره، در رأس پروژه اى قرار گرفت كه توسعه جزئيات ميزان بهره ورى را در تعدادى از كارگاههاى صنعتى هدايت مى كرد. وقتى براى اين پروژه تحقيقى كار مى كرد، روشى را كه هنوز براى اندازه گيرى بهره ورى در كارگاههاى انفرادى به كار گرفته مى شد، بهبود بخشيد. نتيجه اين تحقيق در سال ۱۹۳۹ در گزارشى دولتى منتشر شد به نام: توليد، اشتغال و بهره ورى در ۵۹ كارگاه توليدى. بين سالهاى ۱۹۱۹ - ۱۹۳۶ مگداف در هيأت مشاوره و دفاع ملى در واشنگتن دى سى مشغول كار شد و درآنجا، مسؤول بخش نيازهاى غيرنظامى شد كه همراه با بخش نيازهاى نظامى، ظرفيت بهره ورى را مورد مطالعه قرارمى داد. به زودى از مگداف خواسته شد كه به گروه توليدات جنگى بپيوندد كه فعاليتهاى صنعتى را موردمطالعه قرارمى داد.
در سال ،۱۹۴۴ در وزارت اقتصاد مسؤوليت تحليل امور جارى را برعهده گرفت و مسؤوليت انتشار بررسى امورجارى را. وظيفه او همچنين شامل نوشتن يك گزارش هفتگى در مورد اقتصاد براى جلسات دولت وتهيه تحليل هاى ديگرى بر پيشرفت هاى اقتصادى بود.
در سال ،۱۹۴۶ «هنرى والاس» وزير اقتصاد و معاون رئيس جمهور سابق، از او خواست دستيار ويژه او باشد. او در اين شغل، هر هفته، مقالاتى درمورد وضع اقتصادى براى والاس جهت ارائه در جلسات دولت پرزيدنت ترومن، تهيه مى كرد.
هرى مگداف ناگهان متوجه شد كه موقعيت هاى شغلى دولتى به روى او بسته شده است. زيرا دوران مشهور به مك كارتيسم پيش آمده بود و او را مجبور كردند در كميته اى از كنگره درمورد گذشته خود توضيح بدهد.
او كه نامش در ليست سياه رفته بود، واشنگتن را همراه خانواده اش (اكنون دو پسر به نام هاى «مايكل» و «فرد» داشتند) ترك گفت و به نيويورك رفت. در آنجا توانست شغلى به دست آورد و همسرش هم تدريس را از سرگرفت. در نيويورك هم او را به ستوه آوردند.
در يك مورد، وقتى مگداف براى بازپرسى دربرابر يك كميته سنا احضار شده بود، جريان بازپرسى اش در صفحه اول روزنامه نيويورك تايمز چاپ شد. درنتيجه، صاحب خانه اش اجاره آپارتمان او را تجديد نكرد و خانواده مجبور به نقل مكان شد.
به مدت تقريباً يك دهه، مگداف براى «وال استريت ژورنال» به عنوان تحليلگر امور سرمايه گذارى و بورس به كار مشغول شد و سرانجام به عنوان تحليلگر اقتصادى در يك شركت بيمه كارى به دست آورد و گاه گاهى هم به اتحاديه هاى كارگرى درمورد سرمايه گذارى راهنمايى هايى مى كرد. اواخر دهه ۱۹۵۰ به بنگاه انتشاراتى «راسل و راسل» پيوست و تا سال ۱۹۶۵ دراين بنگاه كار مى كرد، يعنى همان سالى كه يك مؤسسه آموزشى، آن را خريد.
سرانجام، مگداف از فروش سهامى كه در شركت راسل و راسل به دست آورده بود، داراى پولى شد كه به او اجازه مى داد بدون دغدغه معاش، موضوع هاى فكرى و سياسى موردعلاقه خود را دنبال كند.
اگرچه روزى، رؤيايش اين بود كه به «كمبريج» در انگلستان برود يا جايى نظير آن و زندگى خود را وقف مطالعه كند، راه مشكل ترى را برگزيد و خود را به طور كامل وقف هدف و آرمان هايش كرد.
او با انتشار «مشكلات سرمايه دارى ايالات متحده»، دوباره به كار انتشار روى آورد.
قسمت اعظم اين نوشته، بخشى است به نام «اقتصاد براساس اعتبار رشد مى كند» (The Economy Grows on Credit) كه درآن تشريح مى شود چگونه اقتصاد آمريكا براى اين كه به ميزان تقاضا بيفزايد، به شكلى فزاينده، به گسترش اعتبار وابسته به وام شده است.
گذشته از خطر فروپاشى اقتصادى، اين امر به افزايش سطح بهره گرايش دارد كه براى بازپرداخت وام به اضافه بهره آن، موردنياز است.
او اين امر را مورد توجه قرارداد كه در يك شبه ركوداقتصادى، سودهاى كلان از تراكم و انباشت سرمايه حاصل نمى شود، بلكه از كاهش سهمى به دست مى آيد كه بايد صرف دستمزدها و حقوق ها شود.
هرى مگداف از دوستداران «مانتلى ريويو» بودكه مجله اى است مستقل و طرفدار سوسياليسم كه از همان ابتداى انتشار خود به سردبيرى «لئوهابرمن» و «پل سوييزى» منتشر مى شد. مگداف اين مجله رادر روزنامه فروشى نزديك محل كارش ديد و بلافاصله آن را پسنديد؛ به سه دليل: در باره سوسياليسم بحث مى كرد كه عنوانى ممنوع در آن زمان بود. به استقلال خود تصريح داشت و زير نظر و كنترل هيچ حزبى نبود؛ زبان آن ساده و مفهوم بود. مشخصات اين مجله به كلى متفاوت بود. به زودى، او دوست نزديك «پل باران» استاد اقتصاد در دانشگاه «استنفورد » شد و يكى از حاميان مانتلى ريويو و سردبيران آن : سوييزى و هابرمن. كوتاه مدتى پس ازمرگ پل باران، مگداف درمورد دستاوردهاى او در كنفرانسى از دانشمندان سوسياليست سخنرانى كرد. اين سخنرانى پس از اصلاح و تجديدنظر، بخش آخر كتاب او «عصر امپرياليسم» علم اقتصاد و سياست خارجى ايالات متحده» را تشكيل داد كه در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. قسمت اصلى اين كتاب يعنى بخش هاى ۲ تا ۵ آن با تفصيل بسيار بيشترى در سال ۱۹۶۸ در ۳ شماره مانتلى ريويو به چاپ رسيده بود. كتاب «عصر امپرياليسم» او، تأثير عظيمى بر چپ گراها در زمينه مبارزه عليه جنگ ويتنام گذاشت. ۱۰۰هزار نسخه از اين كتاب به فروش رفت و به ۱۵ زبان ترجمه شد. اين كتاب نشان مى داد كه آمريكا يك امپراتورى است، اگرچه متفاوت با امپراتورى هاى بريتانيا و فرانسه كه پيش از آن وجود داشت. همچنين زمينه براى پى بردن به دلايل جنگ ويتنام دراين كتاب فراهم شده بود. در آن زمان عنوان مى شد آنچه وسيعاً به عنوان ناهنجارى در مناسبات ايالات متحده با ساير كشورهاى جهان به چشم مى خورد، ناشى از سياست مداخله جويانه اى است كه به وسيله يك اقتصاد انزواطلبانه اعمال مى شود اما مگداف نشان داد كه اقتصاد ايالات متحده هر چيزى هست جز اقتصاد انزواطلبانه. او اطلاعاتى را جمع آورى كرده بود در اين مورد كه درآمد سرمايه گذارى هاى خارجى از حدود ۱۰ درصد - پس از كسر ماليات - براى شركتهاى داخلى غيرانتفاعى آمريكايى در سال ۱۹۵۰ به حدود ۲۲درصد در سال ۱۹۶۴ رسيده بود. او در سال ۱۹۸۴ كتاب « دوجنبه بدهى هاى جهان » را منتشر كرد و در آن در مورد وام دادن به كشور هاى جهان سوم و دامى كه اين كشورها در آن پا مى گذارند، به بحث پرداخت. او مطرح كرده بود كه معمولاً طولى نمى كشد كه بازپرداخت اقساط اين وام ها بسيار بيشتر از خود وامهاخواهد شد. او براى اثبات اين امر ، موضوع را اين طور مطرح مى كند: مورد ساده اى را فرض مى كنيم از يك وام ساليانه ۱۰۰۰ دلارى با بهره پنج درصد كه بايد با اقساط مساوى در ۲۰ سال بازپرداخت شود. در سال پنجم، تقريباً ۵۰ درصد وامى كه گرفته مى شود صرف بازپرداخت آن خواهد شد، سال دهم ، ۹۰ درصد. سال پانزدهم بازپرداخت بيش از خود وام خواهد شد و در سال بيستم براى هر ۱۰۰ دلار دريافتى بايد ۱۵۰ دلار بازپرداخت كرد. او مى پرسد آيا امكان دارد كه كشورى از بازپرداخت سال به سال اين وام اجتناب كند و پولى را كه وام گرفته صرف پيشرفت صنعت خود كند تا از درآمد آن بدهى خود را بپردازد؟
حتى در اوايل سال ۱۹۶۹ و پيش از اين كه مشكل بدهى هاى كشورهاى جهان سوم به صورت وخيمى در آيد ، مگداف مشاهده كرد كه ميزان بازپرداخت بدهى هاى كشورهاى جهان سوم افزايش بيشترى دارد تا ميزان رشد اقتصادى و صادرات اين كشورها. از اين جهت، سنگينى اين بدهى ها طاقت فرساتر شده و متناسب با آن وابستگى اقتصادى به كشورهاى صنعتى عمده و سازمانهاى جهانى نظير بانك جهانى و صندوق بين المللى پول بيشتر شده است.
مگداف در آخرين برگ «عصر امپرياليسم» نوشت: مرحله جديد سلطه جهانى (امپرياليسم) كه ايالات متحده آن را نمايندگى مى كند، براساس جهانى شدن سرمايه در شرايط رهبرى آمريكاست.
مقدمه «عصر امپرياليسم» با اين كلمات پايان مى يابد: دانشجويان بارها از من مى پرسند كه «آيا امپرياليسم امرى ناگزير است؟» نكته اى كه من در اينجا بر آن تأكيددارم اين است كه « امپرياليسم يك انتخاب براى جامع سرمايه دارى نيست؛ مسير زندگى چنين جامعه اى است.» با وجود اين در گستره وسيع ترى از تاريخ، نظريه امپرياليسم و ارتباط آن با رشد سرمايه دارى ، طبيعى است كه پرسش هايى پيش مى آيد و مگداف مقاله هاى متعددى را در دهه ۱۹۷۰ نوشت كه به اين پرسش پاسخ مى داد. اين مقاله ها بعدها در اواخر آن دهه در كتاب « امپرياليسم: از عصر استعمار تا زمان حاضر» گردآمد. (۱۹۷۸)
بسيارى ازمقاله هاى اين كتاب درباره درك نادرست تاريخ امپرياليسم است كه از همه مهمتر پاسخ مگداف به اين پرسش است: «آيا امپرياليسم امرى ناگزير است؟» مگداف استدلال مى كند كه سرمايه دارى از ابتدا سيستمى جهانى بوده است و گسترش امپرياليسمى به ميزانى وسيع بخشى از اين سيستم است در جست وجوى منافع خود.
در مه ،۱۹۶۹ هرى مگداف به عنوان سردبير مانتلى ريويو به پل سوييزى پيوست و جانشين لئوهابرمن شد كه در سال ۱۹۶۸ زندگى را وداع گفته بود. نقش جديد مگداف در انتشار نشريه اى كه حضورى پررنگ در جهان داشت، به او اين موقعيت را داد كه نسل جديدى از تندروى هايى را كه با چپ جديد به وجود آمده بود، پرورش دهد. او در سالهاى دهه هاى ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مسافرت هاى زيادى به خارج از آمريكا انجام داد _ بيشتر همراه همسرش _ به اروپا، مكزيك، ژاپن، هند، اسرائيل، ونزوئلا، مصر و ساير كشورها. همه جا به تحليل هاى مانتلى ريويو ابراز علاقه مى شد. او هم مانند پل سوييزى و پل باران در كوبا با«چه گوارا» دوستى برقرار كرد. خاطرات او از چه گوارا _ به شكل نامه اى به يك دوست _ بعدها، در سال ۲۰۰۴ با عنوان «آشنايى با چه» منتشر شد. چه گوارا و مگداف در دو فرصت كه در كوبا و در نيويورك پيش آمده بود، گفت وگوهايى طولانى درباره اقتصاد و برنامه ريزى داشتند. مگداف با يادآورى آخرين ديدارش با چه گوارا نوشت:
«
غرورى كه از اين ديدارها به من دست داده است، مرا وادار مى كند آخرين كلماتم را هنگام وداع بازگو كنم من كه او را فردى صميمى و مهربان ديدم به او گفتم با توجه به اينكه مى دانيد من چه احساسى نسبت به كوبا دارم، چه بايد بكنم؟ در پاسخ گفت: «به آموزش من ادامه بدهيد».
در اوايل دهه ،۱۹۹۰ علاقه مگداف به موضوع رشد سرمايه دارى و امپرياليسم به اين امر منجر شد كه موضوع جهانى شدن (Globalization) را مورد توجه قرار دهد و در سال ۱۹۹۲ مقاله اى طولانى براى نشريه Socialist Register نوشت با عنوان «جهانى شدن _ با چه هدفى؟» كه بحثى است با توجه به تاريخ جهانى شدن، عليه اين ديدگاه رايج كه : «آنچه در حال ظهور است يك همبستگى جهانى (انترناسيوناليسم) جديد سرمايه دار است كه روابط و قوانين بين المللى جديدى را ايجاد خواهد كرد.» اين موضوع حقيقت داشت كه كوشش هايى در جهت تقويت سازمانهاى بين المللى در صورت جهانى شدن سرمايه و ساير تغييرات به عمل آمده بود؛ ولى پشت اين سازمانها، دولتهايى قرار داشتند كه رقابت هايشان با همديگر به جاى متوقف كردن اختلافها به تشديد آن كمك مى كردند. تنش ها، ناهماهنگى ها و رقابت هاى جديدى بدين ترتيب پديدار شده است، حتى بين دولت هايى كه در كانون سيستم سرمايه دارى قرار دارند. در عين حال، جهانى شدن انحصارى سرمايه، شكاف بين دولتهاى اصلى و دولتهاى غيراصلى و حاشيه اى را هم افزايش داده است.
نگرش مگداف به سوسياليسم و برنامه ريزى هميشه تأكيد داشته است بر شرايط عينى تاريخى، كه بايد به آن پرداخته شدو و اين كه فرمول معينى وجود ندارد. بايد روشهاى آزمون و خطا در رابطه با تغيير شرايط تاريخى، به كار گرفته شود. بزرگ ترين اشتباه جامعه هايى مانند اتحاد شوروى و چين پس از انقلاب، اجراى بدون قيد و شرط مكانيسم برنامه ريزى و ديوانسالارى بود، ولى آنها در برآورده كردن نيازهاى مردم، كه توجه به آن دليل اصلى برنامه ريزى است، دچار شكست شدند.
تحليل هاى مگداف در مورد اتحاد شوروى و چين به شكلى سيستماتيك در مقاله اى كه همراه با پسر خود فرد نوشت، به نام «سوسياليسم در دسترس» منتشر شد. يكى از مطالبى كه در اين نوشته عنوان شده بود، حفظ محيط زيست بود.
هرى مگداف پس از مرگ همسرش بياتريس در ژوئن ،۲۰۰۲ دوباره به برلينگتن در ايالات ورمونت رفت تا با پسرش فرد و عروسش ايمى ديمارست زندگى كند. در اين سالها، او از طريق نوشتن، درآمد قابل ملاحظه اى داشت. در سال ،۲۰۰۳ بعضى از نوشته هاى اوليه او درباره امپرياليسم، يكجا و با نام «امپرياليسم بدون مستعمره» جمع آورى و چاپ شد. كنفرانسى هم درباره «امپرياليسم امروز» به مناسبت بزرگداشت نودمين سال تولد او در برلينگتن برگزار شد. در اين كنفرانس، سخنرانانى از كشورهايى دور دست همچون هند شركت كردند.