یادداشتی بر مانیفست
برگردان ب. پاکزاد
شاید
صفحهای از مانیفست که این روزها اغلب از آن صحبت
میشود بیانگر و توصیفکنندهی گسترش جهانی
سرمایهداری باشد.
„تمام صنایع دیرپای ملی از بین رفته و با صنایع
جدید از صحنه خارج میشوند. صنایع جدیدی که برای
تمام ملل به مسالهی مرگ و زندگی بدل خواهد شد.
دیگر مواد خام داخلی کفاف این صنایع را نمیکند
بلکه مواد خام را از مناطق بسیار دور وارد کرد.
صنایعی که محصولاتشان نه تنها در داخل کشور بلکه
در سراسر جهان به مصرف خواهد رسید. به جای
خواستهای قدیمی که محصولات داخلی به آن پاسخ
میگفت، خواستهای تازهای سر بر میآورند که
محصولات سرزمینهای دور دست به آنها پاسخ میدهد.
ما وابستگی متقابل ملل را در سراسر جهان پیش روی
داریم. تمام ملتها برای گریز از انقراض، ناگزیر
از تطبیق خود با شیوهی تولید بورژوایی هستند که
آنها را مجبور میکند آنچه را تمدن نامیده میشود
به کشور خود معرفی کنند و به عنوان مثال خود به
بورژوازی بدل شوند. کوتاه سخن، شیوهی تولید
بورژوایی در پس تصویر خویش دنیایی را خلق میکند.“
مطمئنا تاریخ نیم قرن گذشته بیش از پیش به اثبات
رسانده است که فرآیند توصیف شده در 150 سال پیش
هنوز هم به روند خویش ادامه میدهد. با این حال
برای تکمیل توصیف فوق باید نکتهای به آن افزود که
متاسفانه به هنگام نقل و فوق از مانیفست نادیده
انگاشته شده است. سرمایهداری در عین حال که با
انباشت و گسترش جغرافیایی به حیات خویش ادامه
میدهد، به نابرابریهای گسترده میان مردم در
سراسر جهان دامن میزند. حتا اگر در اقتصاد هیچ
چیزی از قواعد سفت و سخت ریاضی تبعیت نکند،
فرآیندهای قابل توجهی وجود دارند که محصول منطق
درونی سرمایهداریاند. یک مثال برجسته از چنین
فرآیندهایی را میتوان در فاصلهی هرچه بیشتر و
شکاف عمیقی که بین ملل ثروتمند و تمام جهان وجود
دارد. تسریع روند جهانی شدن در عصر ما
نشاندهندهی این قطبی شدن جهان به شکلی نامطمئن و
خطرناک است. بررسی میزان تقسیم درآمدها در جهان از
1965 تا 1990 که در نمودار زیر به اختصار آمده
است، نشان میدهد که هم اکنون 20% از جمعیت جهان
به تنهایی از 83% خدمات و امکانات کل جهان
برخوردار بوده و این در حالی است که سهم 20% از
فقیرترین قشر جمعیت در جهان تنها 4/1% است. حال
میتوان به تفاوت فاحش درآمدها میان
ثروتمندترینها و بقیهی جهان، نظری دیگر انداخت.
سهم درآمد جهانی در هر یک از چهار گروه از کشورهای
که از پایینترین درآمد برخوردارند به شکلی مداوم
از 1965 تا 1990 کاهش یافته است. از طرف دیگر سهم
20% از ثروتمندترین به صورت مداوم از 70 به 83
درصد رسیده و تمام اینها در دورهای به وقوع
پیوسته است که در بیشتر مواقع کشورهای ثروتمند در
مرحلهی رکود به سر برده و بیش از هر زمان دیگر
سرمایه از کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر سرازیر
شده. البته برای رشد صنایع جدید، رشد امور مالی و
دیگر خدمات.
بنابراین در پایان قرن بسط و گسترش، سرمایهداری،
وضعیت به این ترتیب است: 69% از جمعیت جهان فقط
از3/5% از درآمد و امکانات جهان برخوردارند و این
در حالی است که بیش از 83% ، از آن 20% از
ثروتمندترینهاست.
در
ارتباط با همین موضوع جملهی دیگری به تکرار از
مانیفست نقل میشود:
„بورژوازی در طول حیات خویش که به دشواری به صد
سال میرسد بیش از مجموع تمام اعصار و نسلهای
پیشین نیروهای تولیدی خلق کرده است.“ این نکته نیز
درست همان طور که در مانیفست قید شده بود امروز پس
از 150 سال حتا با ضرورتی بیشتر مطرح است. امروز
دوباره نیاز داریم چه گونگی تقسیم نیروهای تولیدی
را از منطقهای به منطقهی دیگر دریابیم. از یک سو
معجزهی الکترونیک و از سوی دیگر بنا به آخرین
گزارش سازمان ملل پیرامون توسعه، بیش از یک
میلیارد نفر هنوز امکان دسترسی به آب سالم را
ندارند. باید اذعان کرد که فهرست نیروهای تولیدی و
نیروهای وابسته به آن برای رفع احتیاجات 80% از
جمعیت جهان بسیار طویل و غمانگیز است.
این
روزها در مجامع رادیکاب از لزوم یک نگرش
سوسیالبیستی، بسار صحبت میشود. اغلب این نگرش به
شدت تحت تاثیر دستاوردهای مادی کشورهای ثروتمند
سرمایهداری و سطح زندگی قشرهای برخوردار قرار
میگیرد. با این حال با نگاهی به شیوهای که
سرمایهداری در سراسر جهان گسترده شده است و به
همان نسبت در بیشتر ملل ثروتمند، ضروری ست که
نگاه سوسیالیسم بر آن تحول اجتماعی متمرکز شود که
توانبخشی و رفع نیازهای ابتدایی فقیرترین،
ناتوانترین و در کل استثمارشدگان را در اولویت
نخست برنامههای خود قرار دهد.
سهم
از درآمد جهانی از 1965 تا 1990
سهم
از کل درآمد جهانی به درصد
1990
1980 1970 1960 جمعیت
4/1
7/1
2/2
3/2
فقیرترین20%
8/1
2/2
8/2
9/2
دوم 20 %
1/2
5/3
9/3
2/4
سوم20 %
3/11
5/18
3/21
2/21
چهارم20
%
4/83
4/75
0/70
5/69
ثروتمندترین20
%
این مقاله از آدینه شماره 130 برگرفته شده است. |