معرفی مایکل آلبرت و روبین
هانل
مایکل آلبرت پیشبرندهی
اقتصاد مشارکتی در آمریکا معتقد است
سرمایهداری همبستگی را ویران میکند، باعث
یکسان سازی شده ، برابری را از بین برده و
سلسله مراتب سختی را تحمیل میکند . او در
ابتدای دههی 1980 اظهار میدارد که
"بدیلی {در
برابر سرمایهداری} وجود دارد"، سرمایهداری
از یک سو ریشه در قدرت و فرصت دارد و از سوی
دیگر درد، محدودیت و فشار را به جامعه تحمیل
میکند. سرمایهداری مرتبهای از انظباط
(discipline) را
بر کارگران تحمیل میکند که در رویای هیچ
دیکتاتور سیاسیای نمیگنجد. چه کسی شنیده از
شهروندان بابت حمام رفتنشان اجازه بخواهند،
این رویدادی عادی است که در خیلی از شرکتها
اتفاق میافتد. ضررهای سرمایهداری به این
دلیل نیست که مردم ضد اجتماعی هستند بلکه
موسسات سرمایهداری رفتار نفرتباری را حتی بر
اجتماعیترین شهروندانشان تحمیل میکند.
اقتصاد مشارکتی،
economic
participatory یا
parecon یک
سیستم مشارکتی است که به عنوان بدیل یا
آلترناتیوی برای سرمایهداری معاصر محسوب
میشود و هم چنین بدیلی برای سوسیالیسم استوار
بر برنامهریزی مرکزمحور یا
coordinatorism
سیستم تعاونیگرایی میباشد. مباحث یادشده
بخشی از فعالیتهای فکری نظریهپرداز رادیکال،
مایکل آلبرت، و اقتصاددان رادیکال روبین هانل
در دهههای 80 و 90 میلادی
میباشد. آلبرت یک فعال کهنه کار، سخنران و
نویسنده است که در سال 1947 به دنیا
آمد. او یکی از بنیان گذارانznet
و یکی از دو ویراستار
آن است. آلبرت از موسسان و ویراستاران مجلهی
zmag
و نیز جز بنیانگذاران
south end press
که یک انتشاراتی
مستقل است، می باشد.
روبین هانل پروفسور اقتصاد در
دانشگاه آمریکا است. شهرت او بیشتر به دلیل
کارش بر روی اقتصاد مشارکتی به همراه مایکل
آلبرت در مجلهی
znet است. هانل یک
اقتصاددان رادیکال و یک اکتیویست سیاسی است و
از نظر سیاسی خود را محصول افتخار چپ نو
میداند. او نسبت به سوسیالیسم آزادیخواه
سمپاتی دارد. هانل حدود 40 سال در
جنبشها و سازمانهای اجتماعی فعالیت کرده و
عضو یکی از فعالترین جنبشهای دانشجویی علیه
اشغال ویتنام جنوبی توسط آمریکا بوده است. او
اخیراً همکاری خود را با سبزهای مریلند جنوبی
و حزب سبز آمریکا آغاز کرده است. هانل
فعالیتهایی در حوزهی تئوری اقتصادی داشته
است که متاثر از آرای مارکس، کینز، پیرو و
غیره میباشد. او استاد اقتصاددان مهمان در
کوبا، پرو و انگلستان بوده است.
اهداف اقتصاد مشارکتی (Parecon
):
ارزشهای بنیادی و اساسیای
که parecon
به دنبال تحقق آنها میباشد، شامل برابری،
اتحاد، تنوع، مدیریت خودمحور مشارکتی است.
موسسات اصلی برای نائل شدن به این هدف،
شوراهای مصرفکنندگان و کارگران هستند که بر
طبق شیوههای مدیریت خودمحور، مجموعههای کار
متعادل، پاداشدهی بر اساس تلاش و از خود
گذشتگی و برنامهریزی مشارکتی کارکرد دارند .
آلبرت و هانل بر این امر
تاکید دارند که
parecon تنها
وسیله برای اجرای تنها مدل اقتصاد آلترناتیو
میباشد. آنها مصررند که
parecon
باید با رویکردهای برابر آلترناتیو در
زمینههای سیاسی، فرهنگی و خویشاوندی نیز توام
باشد (برای تحقق این زمینهها نیز
parecon
باید آلترناتیو باشد). عناصری از آنارشیسم در
حوزهی سیاست، چند فرهنگی در حوزهی فرهنگ و
فمینیسم در حوزهی خانواده و روابط جنسیتی نیز
از طرف این دو فعال به عنوان بنیادهای ممکن
موجود جهت رویکردهای آلترناتیو آینده در
فضاهای جامعه مورد بحث قرار گرفته است.
اصول تقسیم کار در
Parecon
هر شخصی باید در تصمیمی که
به فراخور آن بر رویش تاثیر میگذارد، مشارکت
کند. اقتصاد مشارکتی
parecon
شیوهی آلترناتیوی برای سازماندهی زندگی
اقتصادی است.
parecon درآمدها،
موقعیتها، فرصتها و مسئولیتهای برابر و
عادلانه ای برای همه مشارکتکنندگان به همراه
دارد. هر فرد در
parecon سهم
عادلانهای برای کنترل زندگیاش و بر همهی
نتایج اجتماعی تقسیم شدهی آن دارد.
parecon
تقسیم طبقاتی را حذف کرده و یک همبستگی ایجاد
میکند. حتی یک فرد ضد اجتماعی که در اقتصاد
متداول هیچ انتخابی ندارد، در اقتصاد مشارکتی،
میتواند اگر بخواهد پیشرفت کند. اجتماع مسئول
پیشرفت و کامیابی او نیز هست، در صورتی که
بخواهد. parecon
به نتایج، تنوع میبخشد و توزیع مساوی و
عادلانهای به وجود میآورد که به هر
مشارکتکنندهای به ازای مدت و میزان سختی کار
و همچنین صدمهی کار، پاداش داده میشود.
اقتصاد مشارکتی به هر فرد میگوید چه چیز
تولید میشود، چه ابزاری به کار برده میشود و
چگونه برونداد (out
put) تخصیص داده
میشود. parecon
ارزشهای کاملاً متفاوتی
نسبت به سرمایهداری دارد و برای گسترش
ارزشهای متفاوتاش موسسات متفاوتی را گردهم
آورده است. در
parecon هیچ نوع
مالکیتی و هیچ نوع مدیریت شرکتی که تصمیمگیری
از بالا به پایین انجام دهد، وجود ندارد و هیچ
نوع طبقهی مالکی نیز موجود نیست و طبقهی
تکنوکراتها و طبقهی هماهنگکننده و مدیریتی
(واسطه) نیز وجود ندارد.
Parecon
صرفاً شامل کارگر و مصرفکننده است که به صورت
هماهنگ و خلاق به واسطهی ظرفیتهایشان با هم
کار میکنند.
parecon مالکیت
خصوصی و شرکتها را مورد انتقاد قرار میدهد و
به اساس سرمایهداری که بر مفهومی به نام
مالکیت خصوصی استوار است و به مالک حق میدهد
با این دارایی هر تصمیمی میخواهد بگیرد و این
تصمیماتی که به واسطهی این دارایی میگیرد و
ممکن است تاثیرات سویی بر مردم داشته باشد، بی
توجه است. این نوع رویکرد، مالکیت و ثروت
شرکتهای خصوصی را گسترش می دهد که با توجه به
نامیرا بودن این شرکتها، خود تبدیل به
فاجعهای برای بشر میشوند و از نظر انسانی
زمان نامحدودی برای گسترش قدرتشان دارند. در
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم انقلابی
حقوقی به تدریج شکل گرفت که شرکتها را به
اشخاص حقوقی تبدیل میکرد که حق و حقوقی برای
آنچه که میخواهند به دست آورند، کسب کنند و
مردم خارج از شرکتها هیچ حقی برای مداخله و
شرکت در آن نداشته باشند و دخالت دولت بر این
سود متصور است.
parecon طبقه مالک
ندارد. parecon
اجرتدهی را بر اساس قدرت، دارایی و برونداد (out
put)
رد میکند. parecon
به جای نابرابری و اختلاف عظیم ثروت و درآمد
فقط توزیع تولیدات و محصولات اجتماعی را دارد.
در اقتصاد مشارکتی به جای مالکیت خصوصی
سرمایهداری، هرکس به طور برابر مالک وسایل
تولید میباشد. داراییهای تولیدی در میان
آحاد تودهی مردم تقسیم میشود، پس مالکیت
برابر است و هیچ اختلافی در درآمد ایجاد
نمیکند. در یک
parecon به جای
اینکه به مردم به خاطر ثروت یا مالشان یا به
خاطر چانهزنیشان با قدرت پاداش داده شود،
به آنها به واسطهی تلاشی که برای کار و
گسترش آن انجام میدهند و به خاطر دردهایی که
به سبب کار متحمل میشوند پاداش داده میشود.
مايكل آلبرت و
روبین هانل، اقتصاددانان آمريكايي، نظريهي
برنامهريزي مشاركتي در اقتصاد را طرح و به
اين ترتيب در برابر نظريههاي بازارمحور از يك
سو و نظريههاي مبتني بر برنامهريزي متمركز
از سوي ديگر آن را مطرح كردند. همچنين
نظريهي برنامهريزي مشاركتي تفاوتهاي جدي و
بنيادين با نظريهي سوسياليسم بازار دارد و
هماكنون آنها دو آلترناتيو رقيب براي
سرمايهداري و سوسياليسم موجود به شمار
ميروند.
يك
اقتصاد به فرآيندهايي براي هماهنگي فعاليتهاي
گوناگون كارگران با يكديگر از يك سو و با
خواست مصرفكنندگان از سوي ديگر نياز دارد.
اين فرآيند كه تخصيص و توزيع اقتصادي ناميده
ميشود تعيين ميكند ميزان ورودي مصرف شده
چهقدر است يا ميزان خروجي توليد شده چه
اندازه است و در كجا اين روند شكل ميگيرد.
اجماع بر اين است كه بازار نهاد تخصيصدهندهي
اقتصادي ارزشمندي است. برخي مخالفان، هنوز از
برنامهريزي متمركز حمايت ميكنند. به نظر ما،
هم بازار و هم برنامهريزي متمركز هر دو
ناكارآمد و نامطلوباند و ما به مثابهي يك
آلترناتيو به برنامهريزي مشاركتي نياز داريم.
در فراسوي اشارهي مختصري كه در اين مبحث به
آن پرداختهايم اميدوارم كه دوستداران،
بحثهاي جديتر و اساسيتر را با مراجعه به
آدرس:
http://www.parecon.org
دنبال كنند